مروری کوتاه بر فرانتس کافکا و اندیشه او
درباره آثار کافکار میگویند داخلشان دنبال معنا نباشید. کافکا استاد بی معنایی است.
در آثار کافکار آنچه میبینیم نیست است و نبودن.
زندگی تنها یک ممکن خاص است. ممکن بود نباشد ولی حالا انگار هست.
زندگی در ذاتش بی معنی و پوچ است.
همواره از اولین روز تا آخرینش در مسیر است. مادر کودک را به دنیا نمی آورد. او نیستی و مرگ را به این دنیا میاورد.
این گردی که میبینیم یک گردوی تو خالی است. تنها یک پوسته آلوده و سیاه دارد، پوک است و بدون مغز.
به نظر کافکا آنچه که مهم بود مرگ بود. زیرا که مرگ به معنای این است که تو از این پس نیستی،
و برای همه سال های بعد از تو، هر شخصی که به هر علتی
ارزشی برای زندگی و کارهای تو قائل باشد و تو در فکرش باشی دیگر برایش غایب هستی.
در باب فرانتس کافکا و اندیشه او، کافکا در یک متن کوتاه با عنوان “او” نوشته است:
“علت این که داوری آیندگان درباره فرد درست تر از داوری معاصران اوست، در خود آدم مرده نفهته است.
آدم تازه پس از مرگ، وقتی تنها شد، چیستی خود را نشان می دهد”.
همچنین بخوانید: معرفی کتاب کوری از ژوزه ساراماگو