فرهنگ و ادبیات بومی
بخشی از فرهنگ هر جامعه را فرهنگ بومی آن جامعه تشکیل می دهد
که ریشه در درون همان کشور یا منطقه دارد و تنها ساکنان همان سرزمین، این فرهنگ به اصطلاح خودمانی را درک می کنند.
زبان، گویش، اقتصاد و موقعیت جغرافیایی آن مناطق نیز با هم مشترک است.
کشورهای هند، چین و اسپانیا نیز ادبیاتشان بومی است.
به قولی ادبیات ایران را نیز می توان ادبیات بومی (اقلیمی_خاص) دانست.
ادبیات اقلیمی خاص، ادبیاتی است که در منطقه ای مخصوص بوجود آمده باشد و دارای شرایطی از جمله:
یکی بودن وضع اقتصاد و معیشت مردم
یکسان بودن جغرافیای آن منطقه
وحدت کلام و گویش
وحدت مذهب
تاریخ
و همچنین مشترک بودن در انواع ورزشها و بازی های منطقه ای و بومی که نشان دهنده ی آداب و رسوم مردم همان منطقه است.
فرهنگ و ادبیات بومی
بعنوان مثال شغل نقالی که با پیشرفت جامعه از رونق افتاده است.
البته می توان این نوع فرهنگ های فراموش شده را با کارهایی مانند
جمع آوری و آشنا کردن گویش های محلی، با وسایل و تکنولوژی امروزی و حمایت از نویسندگان و شاعران صاحب اثرهای بومی دوباره زنده کرد.
آثار ادبی ایران مثل داستان کلیله و دمنه از موفقیت بالایی برخوردار است.
تقریبا همه آن را درک می کنند؛ ولی شعر های بومی چون گویش خاص یک منطقه است، از محبوبیت بالایی برخوردار نیستند.
این موضوع در سالهای پیش نیز وجود داشت.
مثلا اگر بخواهیم اشعار بابا طاهر را با سعدی و حافظ مقایسه کنیم در می یابیم
که باباطاهر چون اشعارش محلی است، قابل درک برای همگان نیست و همانند اشعار سعدی و حافظ شهرت خاصی ندارد.
با پیشرفت صنعت، زندگی روستایی تغییر کرده و نویسندگان به نوشتن داستان هایی با فضا و حال و هوای شهری می پردازند.
به غیر از ادبیات، بسیاری از رسم و رسومات و گویش ها درحال کم رنگ شدن و حتی از بین رفتن است.
ما باید با کمک مردم و دولت حافظ میراث کشور و سرزمینمان باشیم و از نویسندگان با گویش های محلی حمایت کرده و مروج آن باشیم.